دلتنگم....
من چه در وهم وجودم چه عدم دلتنگم
از عدم تا به وجود آمده ام دلتنگم
روح از افلاک وتن از خاک، دراین ساغر پاک
از در آمیختن شادی و غم دلتنگم
خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت
من هنوز از سفر باغ ارم دلتنگم
ای نبخشوده گناه پدرم آدم را
به گناهان نبخشوده قسم دلنتگم
حال در خوف و رجا رو به تو برمیگردم
دو قدم دلهره دارم دو قدم دلتنگم
نشد از یاد برم خاطره ی دوری را
باز هرچند رسیدیم به هم دلتنگم
"فاضل نظری"
+ نوشته شده در شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۰ ساعت 17:53 توسط دانشجو
|
تصویر شهید حاج حسین خرازی