یکی از رزمندگان دفاع مقدس می گویند :

با هم قرار گذاشته بودیم هر کس شهید شد از آن طرف خبر بیاره.دوستم شهید که شد خوابشو دیدم.داشت میرفت،با قسم به خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نگهش داشتم.با گریه گفتم : مگه قرار نبود هرکسی شهید شد از اون طرف خبر بیاره؟بالاخره  حرف زد...گفت: "اینجا قیامته! خیلی خبراس...جمعمون جمعه،ولی ظرفیت شماها پایینه هرچی بگم متوجه نمیشید".گفتم : "اندازه ی ظرفیت کوچیک من بگو". فکر کرد و گفت : "همین دیگه،امام حسین (ع) وسط میشینن ما هم حلقه میزنیم دورشون و براشون خاطره میگیم" بهش گفتم: "چکار کنم تا آقا من رو هم ببره؟" نگاهم کرد و گفت : "همه چی دست آقا امام حسینه (علیه السلام) همه پرونده ها میاد زیر دست حضرت.آقا نگاه میکنند و هر کسی رو که بخواهند یه امضای سبز میزنند، میبرندش.برید دامن حضرت رو بگیرید"